محل تبلیغات شما

تو ایستگاه اتوبوس منتظر مادرخانومی نشسته بودم. اون ایستگاه هم که قربونش برم همیشه شلوغه. ملت هم چسبیده به هم روی صندلی ایستگاه نشسته بودن و منم از دو طرف محاصره بودم. بازوهاشون یا پاهاشون چسبیده بود به من و منم عصبی و پرخاشگر شده بودم. فک می کردم خوب شدم یعنی دو سه سالی خوب شده بودم. ولی چن وقته دوباره وقتی بدن یه غریبه بهم می خوره قاطی می کنم. خیلی با خودم جنگیده بودم که آقا گازت که نمی گیرن، اونا هم مث خودتن، ملت که نجس نیستن، قصد بهتو که ندارنهمه چی تا همین دو سه هفته پیش خوب بود ولی دوباره دردسر من داره شروع می شه.

باید تو مغازه های شلوغ خودمو جمع کنم و یه گوشه وایسم و آخر کار بی خیال بزنم بیرون

تو مترو و اتوبوس فقط نفس عمیق بکشم که یه وقت به ملت حمله نکنم

تو جشنا و مراسما اصلا وارد نشم و .

امیدوارم تا وضعیتم حاد نشده دوباره بتونم کنترلش کنم.

گنجشک ها و قمری ها

من مردم گریز نیستم

بیمار خنده های توام رفیق

هم ,ملت ,یه ,ایستگاه ,چسبیده ,منم ,و منم ,دو سه ,شده بودم ,شه باید ,باید تو

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

الیاس آباد . پرسش مهر 1398 فرشته ای از جنس ادم ها