دنیای جهنمی زشتی شده. مادر شوهر خواهرم بعد از چند سال بیماری سخت و طاقت فرسا دو سه روز پیش از دنیا رفت. خواهرم و شوهرش خیلی داغون شدن. روز تشییع جنازه فقط جند نفری که کار دفن رو انجام می دادن دور قبر بودن همه از دور شاهد درد کشیدن اعضا این خانواده بودیم و کسی واسه آروم کردنشون جلو نمی رفت. خواهرم داشت از غصه دق می کرد و من یه گوشه دست به سینه زیر دو لایه ماسک وایساده بودم و هق هق گریه می کردم. نتونستم واسه آروم کردن هیچ کدومشون جلو برم. گنجشک ها و قمری ها
من مردم گریز نیستم
بیمار خنده های توام رفیق
خواهرم ,روز ,نمی ,جلو ,واسه ,آروم ,رفت خواهرم ,واسه آروم ,کرد و ,می کرد ,دق می
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت